جدول جو
جدول جو

معنی زاده خوست - جستجوی لغت در جدول جو

زاده خوست
(دَ / دِ خوَ / خُ)
زادخوست باشد که پیر فرتوت و سالخورد است. (برهان قاطع) (آنندراج). پیر سالخورد. (شرفنامۀ منیری). رجوع به زادخوست، زادخورد، زادخور و زادخو شود
لغت نامه دهخدا
زاده خوست
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
تصویری از زاده خوست
تصویر زاده خوست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَسْ / خُسْ)
بمعنی زادخور است که پیر سالخورده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، شخصی که چیزی کم خورد و ضعیف و نحیف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، کودکی که از بیماری کلان نگردد، الائتنان. (منتهی الارب در مادۀ ت ن ن). قصیع. کلانسال خرد، الشباب. (السامی فی الاسامی). طفلی که نمو او کم است و مبتلا به لاغری و نقصان قوه نامیه باشد، شخصی که هر چه دارد صرف کند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاد خوست
تصویر زاد خوست
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زادخوست
تصویر زادخوست
((خُ))
سالخورده، فرتوت
فرهنگ فارسی معین